loading...
ARTICLES
مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 57 پنجشنبه 11 اسفند 1390 نظرات (0)
یار دبستانی
یار دبستانی من.
با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما
بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو
رو تن این تخته سیاه
ترکهٔ بیدادو ستم
مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما
هرزه تمومِ علفاش
خوب، اگه خوب
بد، اگه بد
مُرده دلای آدماش
دست من و تو باید این پرده‌ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 88 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)

مقاله

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مقاله یا نوشتار عمدتآ به نثری با موضوعات غیرتخیلی گفته می‌شود که بخش مستقلی از یک کتاب، روزنامه، مجله و غیره را تشکیل می‌دهد. مقاله معمولاً نوشته‌ای است مربوط به یک موضوع ویژه.

ارکان مقاله‌نویسی       

  • وحدت موضوع:

مقاله باید حول یک موضوع مشخص نوشته شود. نباید مرتب از این شاخه به آن شاخه پرید و خواننده را در میان داده‌های متفاوت و بی‌ربط سرگردان کرد.

  • وحدت زمان:

نویسنده باید زمان مقاله را از ابتدا تا به انتها ثابت نگاه دارد. اگر قرار است رویدادی در دوران حاضر بررسی شود نباید در میانهٔ مقاله به بررسی جوانب همان موضوع در عصر قاجار پرداخت. دقت شود این امر تناقضی با آوردن مقایسه‌های تاریخی ندارد.

  • وحدت مکان:

مکان مقاله نیز باید ثابت نگاه داشته باشد. اگر مقاله دربارهٔ پدیده‌ای در ایران نوشته می‌شود نباید در پایان، سر از تحلیل همان موضوع در شیلی درآوریم!

  • انسجام:

یکپارچگی مهمترین ویژگی هر مقاله است که به تمامی بخش‌های یک نوشتار بازمی‌گردد. کلمات و جملات در یک مقاله درست مانند حلقه‌های زنجیر به یکدیگر بسته‌اند. نویسنده باید با هنر نویسندگی و قدرت استدلال خود، موضوع را بپروراند و خواننده را به نتیجهٔ دلخواه برساند. هر گونه آشفتگی و پراکندگی در ساختار مقاله و نکات و جملاتی که تکه تکه پایه‌های عرضهٔ یک اندیشه را تشکیل می‌دهند، نویسندهٔ مقاله را در موفقیت ناکام خواهد کرد.

  • استنتاج:

هر مقاله با هدف رساندن یک پیام نوشته می‌شود. ممکن است نتیجه‌گیری در پایان مقاله و پس از بهره‌گیری از دلایل مختلف، آورده شود. ممکن است نویسنده پیام مقاله را در ابتدا بیاورد و سپس به استدلال بپردازد. حتی ممکن است نویسنده زیر فشار سانسور، با زبردستی منظور خود را در لابلای پاراگراف‌های مطلب بگنجاند. اما به هر صورت مقاله باید دارای نتیجه‌گیری باشد. تفاوت مهم مقاله و یادداشت در همین‌جاست. زیرا لزوماً در یادداشت نتیجه‌گیری خاصی وجود ندارد بلکه بیشتر تذکر و یادآوری یک موضوع مد نظر است.

مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 55 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)

هواپیما

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
هواپیمای نظامی آسپری نمونه‌ای از ترکیب بال ثابت و متحرک.
کلاس درس
کلاس‌ درس برخطی مربوط به موضوع این مقاله در کلاس‌های درس اینترنتی در بخش مهندسی هوافضا موجود است.

هواپیما هواگردی سنگین‌تر از هوا است.

در هواپیما اختلاف فشار هوائی که از روی بال و زیر بال می‌گذرد ایجاد نیروی برآر می‌کند و با خنثی شدن نیروی وزن، هواپیما به پرواز در می‌آید.این نیرو چیزی معادل وزن هواپیما و وزن مسافران به بالا وارد می‌شود .

از نظر طرح و عملکرد هواپیماها را می‌توان به دو دسته هواپیما با بال ثابت و هواپیما با بال متحرک تقسیم کرد.

از نظر پیش‌رانش هواپیماها به دو دسته موتوردار و بی‌موتور تقسیم می‌شوند.

هواپیماهارا می‌توان از نظر کاربرد به دو دسته بخش کرد: هواپیمای نظامی و هواپیمای غیرنظامی.

محتویات

 [نهفتن

تاریخچه

مخترع هواپیما به معنی امروزی را برادران رایت می‌دانند ولی با توجه به کوشش‌های هم‌زمان دیگران، برخی این نکته را قبول ندارند.

به‌هرحال کوشش برای پرواز سابقه‌ای بسیار دورتر از کار برادران رایت دارد. ذکر وسیله پروازی که با استفاده از چند پرنده ساخته شده در اساطیر ملل گوناگون شاید نخستین کوشش بشر برای طراحی هواپیما به‌شمار رود. مواردی که افرادی با بستن بال یا پارچه به‌خود برای پرواز از بلندی به پایین پریده‌اند نیز در تاریخ آمده‌است.

اوتو لیلینتهال به حالت نیمه‌پروازی. حدود سال ۱۸۹۵.

لئوناردو داوینچی نابغه ایتالیایی طرح‌های زیادی برای وسایل پرنده (مثلاً بالگرد) از خود به‌جا گذاشته‌است.

اوتو لیلینتهال آلمانی را نخستین کسی می‌دانند که توانست با بستن بال به خود پروازی کوتاه را انجام دهد ولی چهل سال قبل از او سر جرج کایلی انگلیسی همین کار را با یک هواپیمای بی‌موتور ساخت خودش کرده بود. در سال ۱۸۰۹ اولین گام عملی و تاریخی انسان در زمینه‏ پرواز مکانیکی توسط جرج‏ کایلی که در واقع پدر علم هوانوردی‏ نام گرفته‌است صورت گرفت و تفکر مقاومت هوا در برابر اشیاء متحرک در آن، بعنوان عامل و محرک‏ اولیه در راه ساخت ماشینهای پرنده مورد استفاده قرار گرفت.

جرج کایلی توانست با نیروی وارد بر مقاومت‏ هوا از طریق حرکت پروانه نصب شده روی یک جسم‏ مسطح موتوردار، وزن معینی به آن جسم داده و آن شی‏ء را در هوا به جلو براند بدون اینکه سقوط کند و باین‏ ترتیب مشکل مقاومت هوا در برابر عبور اجسام از آن و نیز تئوری سقوط اشیاء سنگین‏تر از وزن هوا به زمین را آسان سازد. کایلی آزمایش‌های بسیاری را انجام داد که‏ پیشرفتهای بعدی در این آزمایش‌ها بتدریج درستی یافته‌ها و تجربیاتش را تأیید نمود. در آن روزگار به‌ویژه در وقتی که نظریه «سقوط اشیاء سنگین‏تر از وزن هوا به‏ زمین» رواج داشت کمتر کسی می‌‏توانست راز حرکت‏ یک سطح صاف را در هوا بطوریکه بتواند خودش را نگهدارد و بزمین نیفتد، دریابد.[۱]

کار کایلی توسط دیگران دنبال شد و در اوایل‏ استرینگ فلو و هنسن دو کار بزرگ در زمینه ساخت هواپیما آغاز کردند. همزمان با عدم‏ کامیابی هنسن در طراحی و ساخت یک هواپیما با نیروی محرکه بخار، استرینگ فلو هواپیمای کوچکتری‏ از همین نوع را ساخت که توانست با موفقیت پرواز نماید.[۱]

با این موفقیت استرینگ فلو توانست در پی تأسیس‏ انجمن هوانوردان بریتانیا در سال ۱۸۶۶ به این سازمان‏ بپیوندد. وی بخاطر طراحی و ساخت موتور هواپیما از نوع سبک با قوه محرکه بخار برنده جایزه گردید.[۱]

در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم کوشش برای ساخت هواپیمایی که قابل کنترل باشد (یعنی به خواست خلبان به چپ و راست و پائین و بالا برود) در فرانسه و آمریکا شدت گرفت. اولین پرواز کنترل شده به نام برادران رایت ثبت است. آنها این کار را در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳ کیتی هاوک در کارولینای شمالی به طور آزمایشی انجام دادند و در سال ۱۹۰۵ هواپیمای آنان (پرندهٔ رایت ۳) کاملا تحت کنترل بود و می‌توانست به طور پایدار پرواز کند.[۱]

ترابری هواپیمائی کشوری از سالهای بعد جنگ جهانی اول رو به رشد نهاد تا آنجا که دهه بعد جنگ جهانی دوم (بین سالهای ۱۹۵۵-۱۹۴۶) سالهائی بوده‌اند که هواپیماها مهم‌ترین وسیله سفر و جابجایی بشمار می‏رفته‌اند.[۱]

گونه‌ها

هواپیما با بال ثابت بیشتر هواپیماهای امروزی به‌ویژه هواپیماهای مسافری در این دسته جای دارند.

منظور از بال ثابت آن است که بال هواپیما (بر خلاف هلیکوپتر) فقط در اثر پیش‌رانش نیروی برآر ایجاد می‌کند. اگرچه بال در بعضی هواپیماها برای جاگیری کمتر یا ملاحظات هواپویشی ممکن است باز و بسته شود ولی این‌گونه هواپیما را نیز دارای بال ثابت می‌شمارند چون باز و بسته شدن بال ایجاد نیروی برآر نمی‌کند.

هواپیما با بال متحرک

در بال‌گردها نیروی برآر ناشی از چرخش بال یا پروانه در هوا است. هلی‌کوپتر یا بالگرد شناخته‌شده‌ترین هواپیما با بال متحرک است. هواچرخ نوع دیگری از این‌گونه هواپیما است. بعضی از هواپیماها مثل و-۲۲ آسپری ویژگی‌های بال ثابت و بال متحرک را یکجا دارند.

هواپیمای موتوردار موتور هواپیما وظیفه تأمین نیروی پیش‌رانش (در هواپیماهای با بال ثابت) یا چرخاندن پروانه و پیش‌رانش (در هواپیماهای با بال متحرک) را دارد.

تا اواخر جنگ جهانی دوم موتور هواپیماها از نوع پیستونی یا موتور احتراق داخلی بود. اکنون بیشتر هواپیماها از موتور جت استفاده می‌کنند. در بعضی هواپیماهای آزمایشی و نظامی از موتور موشکی استفاده می‌شود.

هواپیمای بی‌موتور در هواپیمای بی‌موتور برای پیش‌رانش از نیروی گرانش زمین استفاده می‌شود. بادپر (گلایدر) نوع رایج هواپیمای بی‌موتور است. هواپیمای بی‌موتور را باید پیش از شروع پرواز با ابزاری جدا از آن به ارتفاعی مناسب رساند و پس از آن هواپیما می‌تواند با استفاده از نیروی گرانش و جریان‌های هوائی پرواز کند. در سالهای گذشته شرکت مادو موفق به ساخت اولین موتور هواپیما در ایران شد که کاربرد نظامی دارد.

هواپیماهای نظامی :اصطلاح هواپیمای نظامی طیف وسیعی از هواپیماها را، از هواپیمای مدل گرفته تا بزرگ‌ترین هواپیمای جهان، در بر دارد. بسیاری از این هواپیماها فقط در اختیار ارتش‌ها و نیروهای هوائی کشورها است ولی بعضی از هواپیماهای نظامی با تغییر دادن هواپیماهای غیرنظامی به کارهای گمارده می‌شوند. جنگنده‌ها و هواپیماهای ترابری نظامی دو دسته شناخته شده‌تر هواپیمای نظامی هستند.

هواپیماهای غیرنظامی

انرژی خورشیدی نیروی محرکه این هواپیما را تأمین می‌کند.

هواپیماهای غیرنظامی نیز گستره وسیعی دارند و برای جابجائی مسافر یا بار و نیز تفریح و پژوهش و خدمات به‌کار می‌روند. استفاده نظامی از هواپیمای غیرنظامی برپایه قانون‌های بین‌المللی ممنوع است ولی گاه کشورها مخفیانه چنین می‌کنند.

برخی از هواپیماهای نظامی قدیمی با تغییراتی برای تفریح و پژوهش به هواپیمای غیرنظامی تبدیل شده‌اند.


جستارهای وابسته

جستجو در ویکی‌انبار در ویکی‌انبار منابعی در رابطه با هواپیما موجود است.
جستجو در ویکی‌واژه معنای واژهٔ «هواپیما» را در ویکی‌واژه ببینید.


منابع پایگاه علوم و فناوری هوافضا

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ گل ده، عبدالمجید: پیدایش بیمه هواپیما. در: مجله «صنعت بیمه»، بهار ۱۳۷۲ - شماره ۲۹. (از صفحه ۶۸ تا ۷۲).
مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 53 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)
زندگينامه
رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در روز 24 تيرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود
امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

در حوزه علميه
ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند.
درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند».
ايشان کتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند.

 در حوزه علميه نجف اشرف
آيت الله خامنه اى که از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حکيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند.

 در حوزه علميه قم
آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که يک چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند:
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است که ناشى از همان بّرى «نيکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند که چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد که انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس کتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.

 مبارزات سياسى
آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار کننده اى در موضوع احياى اسلام و حاکميت احکام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد کردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شکى ندارم که اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».

 همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)
آيت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شکنجه ها و تبعيدها و زندان ها مبارزه کردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند که پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريکايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريکا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.

 دوّمين بازداشت
در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريکايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواک شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.

 سوّمين و چهارمين بازداشت
کلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواک شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى کردند و يک سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند.

 پنجمين بازداشت
حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواک مى نويسد:
«از سال 48 زمينه حرکت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، که به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بيمناک است و نمى تواند بپذيرد که فعاليّـت هاى فکرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به کنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و کلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا کرد».

 بازداشت ششم
در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشکيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديکِ ايران، افکار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط کنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان کميته مشترک شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى که ايشان در اين بازداشت تحمّل کردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان
که آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امکان تشکيل کلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.

 در تبعيد
رژيم جنايتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب کبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.

 در آستانه پيروزى
درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشکيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر کبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

 پس از پيروزى
آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند که در اين مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازيم:
٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
٭ امام جمعه تهران، 1358.
٭ نماينده امام خميني«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريکات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريکا و شوروى سابق.
٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حکم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند.
٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366.
٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
٭ رهبرى و ولايت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bio
مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 61 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)

روشهای تعیین هدف برای زندگی و دست یابی به آن

آیا کنترل زندگیتان در دستانتان است یا با شانس زندگی می کنید؟

اینکه چه می گویید مهم نیست، اینکه چه کاری می کنید مهم است!

یاد بگیرید چطور زندگی هدفمندتری داشته باشید!

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا اینجا هستید؟ منظورم این است که اگر هدفی نداشته باشید، پس چرا باید زندگی کنید؟

بین میلیون ها اسپرم شما تبدیل به انسان شدید. پس حتماً باید به دلیلی به این دنیا آمده باشید. بنابراین قطعاً برای زندگیتان هدفی دارید، اینطور نیست؟

یافتن هدف زندگی

با وجود اعجاب تولد ما، خیلی افراد بدون هیچ هدفی زندگی می کنند. از آنها بپرسید برنامه فردایشان چیست، می گویند، “نمی دانم”. بپرسید سال دیگر چه می خواهند بکنند. می گویند، “هر کاری پیش آید” یا “باید ببینم چه می شود.”

شما هدف زندگیتان را پیدا کرده اید؟

واقعیت این است که بیشتر مردم هدف زندگی خودشان را نمی دانند. به همین دلیل زندگیشان با شانس و تصادف پیش می رود، به چیزهایی می رسند که برایشان اتفاق بیفتد به جای اینکه خودشان آن اتفاق ها را ایجاد کنند.

مثل این می ماند که با طاس انداختن زندگی می کنند. یک آشنایی تصادفی، یک تماس تلفنی تصادفی، یک اتفاق تصادفی.

درنتیجه زندگی آنها هیچ معنا و مفهوم واقعی ندارد و با حس عدم قطعیت درمورد آینده همراه است.

هدف زندگی

اما همه آدم ها اینطور نیستند. برخی تاس را پرت می کنند روی زمین و لگدش می کنند. آنها دوست ندارند کسی با یک طاس مسخره زندگیشان را کنترل کند. می خواهند به هدف زندگی پی ببرند و سرنوشتشان را خودشان کنترل کنند و اینکار را با تنظم اهداف دقیق و خاص انجام می دهند.

پیدا کردن هدف زندگی به این افراد کمک می کند مطمئن شوند اعمالی که روزانه انجام می دهند به آنچه که نهایتاً در زندگی خود می خواهند منتهی می شود. این باعث می شود بتوانند زندگیشان را خودشان خلق کنند به جای اینکه نسبت به زندگی سایرین واکنش دهند.

هدف زندگی چیست؟

خوب، هدف زندگی چیست؟ از من نپرسید! من از کجا باید بدانم هدف زندگی شما چیست؟ پیدا کردن هدف زندگیتان کاری است که فقط از دست خودتان برمی آید.

هر فردی متفاوت است به همین دلیل اهداف ما از زندگی هم متفاوت هستند. آنچه اهمیت دارد این است که در زندگی هدف داشته باشید.

حقیقت ناراحت کننده این است که افراد برای پیدا کردن هدفشان تلاش می کنند اما خیلی از آنها هدفشان را پیدا نمی کنند. آدم ها معمولاً زندگی هایی تصادفی را می گذرانند، بدون اینکه واقعاً به جایی برسند.

این افراد به خاطر اینکه مفهوم و هدف ندارند، هیچ کنترلی بر زندگیشان پیدا نمی کنند. به همین دلیل در آخر با طاس انداختن زندگیشان را می گذرانند. تصادفی.

پیدا کردن هدف زندگی

پیدا کردن هدف زندگی لزوماً به این معنا نیست که همین حالا باید تصمیم بگیرید که می خواهید در زندگیتان چه بکنید. پیدا کردن هدف زندگی خیلی بیشتر از این چیزهاست.

مطمئناً پیدا کردن هدف زندگی چیزی است که می توانید بعنوان هدف غایی و نهاییتان روی آن کار کنید. اما زندگی باید همیشه پر از هدف های کوچک تر باشد که به زندگی هر روزتان جهت بدهد.

بعنوان مثال، اگر می خواستید ورزش را شروع کنید، همین به زندگی شما هدف می دهد. شما برای خودتان یک هدف یعنی ورزش کردن را تعیین کرده اید و به همین ترتیب کارهایی که در آینده می کنید نسبت به همین هدف و دست یافتن به آن انجام می شوند.

تمرین هدف

اما خیلی مهم است که اهدافتان خاص و مشخص باشند. پس همین که بگویید می خواهید ورزش کنید کافی نیست. بهتر است بگویید می خواهید ۴ روز در هفته به مدت ۳۰ دقیقه بادوچرخه ثابت ورزش کنید. این به شما می گوید که دقیقاً باید چه بکنید و باعث می شود بتوانید پیشرفتتان را کنترل کنید.

با این روش می توانید ببینید کاری که می کنید با آنچه که می خواهید مطابقت دارد یا نه. این اهمیت زیادی دارد چون آنچه که می گویید مهم نیست، کارهایی که می کنید اهمیت دارد.

یک زندگی هدفمند

وقتی شروع کنید در بخش های خیلی کوچک زندگی هدفمندتر باشید مثل تعیین یک هدف و تلاش برای دست یافتن به آن، اتوماتیک وار به زندگیتان هدف می دهید و زندگی خواهید داشت که بسیار پرمفهوم تر خواهد بود.

این باعث می شود که به قسمت های بزرگتر زندگی بروید و این هدفمند بودن را در آنجا هم پیاده کنید تاجایی که کل زندگیتان هدفمند خواهد شد.

وقتی بتوانید هدفمند زندگی کنید، کنترل زندگیتان را در دست خود احساس خواهید کرد و درنتیجه بسیار شادتر خواهید بود.

هدف دوران کودکیتان را به خاطر دارید؟

اگر الان برای پیدا کردن هدف زندگیتان در تلاش هستید، نگران نباشید، شما تنها نیستید. فقط به خاطر اینکه الان نمی توانید به آن فکر کنید به این معنا نیست که هیچوقت این هدف را پیدا نخواهید کرد.

گفته می شود که انسان ها معمولاً در دوران کودکی هدف زندگی خود را پیدا می کنند. اما به خاطر والدین خود یا تردیدهای محدود کننده به خود، از آرزوهایشان باز می مانند و یک راه امن تر برای زندگی خود پیدا می کنند.

متاسفانه به این دلیل که آخر سر کاری در زندگیشان انجام می دهند که واقعاً دوست نداشته اند، از زندگی خود ارضاء نمی شوند احساس بی هدفی می کنند.

موفق ترین مردمان کسانی هستند که از همان کودکی می دانستند که از زندگی چه می خواهند. آنها یک آرزو داشتند و بدون توجه به آنچه دیگران می گویند، دنبالش رفتند. شاید مستقیم به شغل ایدآلشان نرسیدند اما آنقدر تلاش کرده اند تا بالاخره به آن دست یافته اند.

هدف دوران کودکی

شما در کودکی چه میخواستید؟ شما چه رویاهایی داشتید که به خاطر حرفی که ممکن است کسی گفته باشد از آنها دست کشیدید؟

هرچقدر هم که آن رویا احمقانه یا غیرممکن به نظر برسد، ببینید آیا انجام آن باعث خوشحالیتان می شود؟ آیا این می تواند هدف زندگی شما باشد؟

وقت بگذارید و کمی به رویاهای دوران کودکی خود فکر کنید و اگر چیزی پیدا کردید که واقعاً دوست دارید انجام دهید و دنبالش بروید.

به این فکر نکنید که چطور باید سراغ آن بروید یا بقیه چه می گویند، فقط کافی است از آن بعنوان هدف زندگی خود استفاده کنید و بقیه چیزها خودش درست می شود.

۴ قدم برای پیدا کردن هدف زندگی

۱٫ اهدافی برای خودتان تعیین کنید: اهداف چیزهایی هستند که میخواهید به آنها برسید. اینها نیت ها و آرزوهای شما هستند.

۲٫ مرحله عمل را تعیین کنید: برای رسیدن به آن اهداف باید چه کارهایی انجام دهید؟

۳٫ رفتارتان را کنترل کنید: ببینید آیا واقعاً آنچه که باید را انجام می دهید؟

۴٫ اعمالتان را کنترل کنید: آیا اعمالتان باعث به وقوع پیوستن اهدافتان می شوند؟ درصورت نیاز آنها را تغییر دهید.

مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 58 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)
صائب تبریزی و دگرگرایی

پدید آورنده : محبوبه قربانی ، صفحه 89

صائب تبریزی و دغدغه همنوعان

انسان، موجودی اجتماعی است و در زندگی، به هم زیستی و سازش با همنوعان خود نیاز دارد. بر این اساس، هرچه رفتار و همکاری آدمی با دیگران نکوتر باشد، از زندگی سالم تری بهره مند خواهد بود. ادبیات و فرهنگ مذهبی ما همگان را به هم زیستی شایسته با مردم در پرتو باورهای دینی فرا می خواند و از این رهگذر، الگوهای زیبایی در قالب های مختلف موضوعی و ادبی به مردم معرفی شده است.

صائب تبریزی از جمله بزرگان ادب فارسی است که این موضوع را با عنوان هایی مثل دستگیری از خلق، کمک به دیگران و انفاق، بررسی و تبیین می کند و کمک به دیگران را یکی از شرط های سعادتمندی انسان می داند:

دولت ز دستگیری مردم به پا بود فانوس این چراغ به دست دعا بود

صائب، خود را به آب و آتش می زند تا محفل مردمان را فروغ و روشنایی بخشد.

اینکه گاهی می زدم در آب و آتش، خویش را روشنی در کار مردم بود مقصودم، چو شمع

صائب در توجه معنوی به همنوعانش، انسانی را که اهل بخشش و انفاق نباشد، باری بر دوش عالم می داند:

هر که نتواند ز دوش خلق باری برگرفت از گران جانی حیاتش بار بر عالم بود

سرانجام آنکه گره گشودن از کار دیگران را سبب روشنایی جهان پس از مرگ می داند و می گوید:

روز سیه مرگ شود شمع مزارت هرخار که از پای فقیری به در آری

و یا:

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب که پس از مرگ، تو را شمع مزاری باشد

خداوند در قرآن کریم می فرماید:

فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَةٍ * أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ. (بلد:10ـ14)

و نخواست از گردنه بالا رود و تو چه دانی آن گردنه چیست؟ بنده ای را آزاد کردن یا در روز گرسنگی طعام دادن.

پیام متن:

1. در طریقت، بار هر کس را که نگرفتم به دوش چون گشودم چشم بینش، بار بر دل بود مرا

صائب

2. دست هر کس را که می گیری در این آشوب گاه بر چراغ زندگی دست هدایت می شود
صائب

3. کمک کردن به هم نوعان که صائب نیز در مقام انسانی رقیق القلب به آن همت می گماشت، افزون بر رسیدن به لذت روحی، سعادت اخروی در پی دارد.

بخشش بی منت

چه زیباست پیش از طلب دیگران از ما، خود، نیازشان را برطرف سازیم تا به گفته صائب، از بخیلان نباشیم:

بی طلب هر کس که سائل را نسازد بی نیاز از بخیلان می شمارندش اگر حاتم بود

نیز به مصداق این بیت، کاری را انجام ندهیم که فرد کمک شده از روی ناراحتی بگوید:

نانم افزود و آبرویم کاست بینوایی به از مذلت خواست

پیام متن:

1. مناسب است پیش از درخواست دیگران از ما، به کمک آنان بشتابیم.

2. توجه کردن و یاری رساندن به دیگران، باید با حفظ عزت و کرامت نفس شخص مقابل همراه باشد

مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 58 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)
کرامت انسانی در حکومت امام علی علیه السلام

پدید آورنده : ابراهیم کاملی ، صفحه 105

حقوق بشر

دنیای اسلام، فرهنگ و تمدنی غنی دارد و با توجه به همین پشتوانه عظیم فرهنگی، نظامی جامع و پویا برای حکومت ارائه می دهد. در نظام اسلام، موضوع «حقوق بشر» یکی از مباحث مهم در امر حکومت به شمار می آید و نظام حقوقی اسلام، به خاطر داشتن منابع اصیل و توجه به جنبه های گوناگون زندگی انسان، مباحث جامعی درباره حقوق بشر مطرح می کند.

اصطلاح حقوق بشر که «در فرهنگ های دیگر، سابقه تاریخی کهن ندارد» و در سده های اخیر در جامعه بین المللی بر سر زبان ها افتاده، از هزار و چهارصد سال پیش به صورت گسترده و همه جانبه در آیین مقدس اسلام مطرح شده است.

از نگاه اسلام و قرآن، یکی از بدیهی ترین حقوق انسان، حفظ «کرامت» اوست که همه انسان ها و همه دین ها در مورد این حق اتفاق نظر دارند. کرامت، صفتی است که همه انسان ها را فرامی گیرد و جزو ماهیت انسان به شمار می آید؛ زیرا کرامت، یک حق خدادادی انسان است، چنان که خداوند در قرآن کریم اشاره می کند:

وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً.(اسراء:70)

ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا جابه جا کردیم و از غذاهای پاکیزه به آنها روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری دادیم.

هیچ «کَرَّمْنا» شنید این آسمان که شنید این آدمی پر غمان

تاج «کرّمنا» ست بر فرق سرت طوق «اَعْطَیْناک» آویز برت

امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:

وَ اسْتأدَیَ اللّه ُ سُبْحانَهُ المَلائِکَةَ وَدیعَتَهُ وَ عَهْدَ وَصیَّتِهِ فی الاِْذْعانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الخُشُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ.

خدای پاک از فرشتگان خواست تا آنچه در عهده دارند، انجام دهند و عهدی را که پذیرفته اند، بدان وفا کنند، این گونه که بر آدم سجده کنند و او را بزرگ شمارند.

«سجده فرشتگان در برابر انسان، فقط به خاطر کرامت وجودی انسان است؛ برای آنکه منشأ این کرامت از دید امام علی علیه السلام ، همان دمیدن روح خدایی در وجود آدمی است».

پیام متن:

1. واژه حقوق بشر، در اسلام سابقه طولانی دارد.

2. کرامت، موهبتی خدادادی به همه انسان هاست و همگان موظفند به آن ارج نهند.

3. سبب کرامت انسان، دمیدن روح خدایی در وجود اوست.

رفتار حاکمان با مردم

چنان که از قرآن و سنت استفاده می شود، حاکمان دو نوع رفتار با مردم داشتند:

1. شیوه رفتاری مبتنی بر اهانت به مردم

در این باره قرآن کریم، یکی از ویژگی های فرعون و فرعون صفتان را بی اعتنایی به کرامت انسان ها و برخورد اهانت آمیز با آنان می داند. خداوند در این کتاب آسمانی می فرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ؛ فرعون قومش را کوچک و تحقیر کرد تا از او پیروی کردند». نکته ای که از این آیه شریفه استفاده می شود، این است که فرعون ابتدا حق مسلّم مردم زمان خودش؛ یعنی کرامت آنها را زیر پا نهاد و مردم را خوار کرد و آن گاه آنان را به اطاعتی ذلیلانه از خود وادار ساخت.

2. شیوه رفتاری مبتنی بر تکریم انسان

پیامبران و بزرگان الهی، نمونه کامل رفتار کریمانه با انسان ها هستند. این رفتار ایشان حتی شامل کسانی چون فرعون نیز می شد. برای نمونه، خداوند به موسی و هارون دستور می دهد که با او ملایم و نرم سخن بگویند: «وَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی؛ با فرعون! به نرمی سخن بگویید، شاید او فطرت خداخواهی خود را به یاد آورد یا بترسد».

پیام متن:

1. برخورد تحقیرآمیز و پایمال کردن کرامت انسان، ویژگی فرعون و فرعونیان است.

2. رفتار کریمانه، حق انسان است، حتی در برخورد با دشمن خدا و پیامبر.

انواع رفتار کریمانه

رفتار مبتنی بر تکریم را از دو جهت می توان بررسی کرد:

1. رفتار کریمانه مبتنی بر روابط دینی.

2. رفتار کریمانه مبتنی بر روابط انسانی.

امام علی در روابط اجتماعی با مردم، رفتاری کریمانه با هدف بزرگ داشت انسانیت مردم داشت، نه شرایط دیگری چون دین و مذهب. ایشان در عهدنامه معروفش می فرماید:

وَ اَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعا ضاریا تَغْتَنِمُ اَکْلَهُمْ، فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ اِمّا اَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ اَوْ نَظیرٌ لَکَ فِی الخَلْقِ.

مهربانی را پوشش دل خود قرار ده و با مردم دوست و مهربان باش. مبادا مثل حیوان درنده خویی باشی که خوردن مردم را غنیمت می شماری؛ زیرا مردم دو دسته اند: گروهی برادر دینی تو و گروهی دیگر همانند تو در آفرینش هستند.

واژه «الرّعیة»؛ (مردم) شامل مسلمان و غیرمسلمان می شود و نهی امام از اینکه حاکم نباید درنده خو باشد، به این نکته اشاره دارد که تجاوز به حقوق دیگران، انسان را از مقام انسانیت دور می کند و در ردیف حیوانات قرار می دهد.

«در این بخش از عهدنامه، سه واژه «الرحمه، المحبه، اللطف» آمده است که هر کدام، مقدمه و زمینه به وجود آمدن دیگری است». این سه رفتار انسانی، حافظ کرامت مردم خواهد شد و «رفتار کریمانه مبتنی بر روابط انسانی، می تواند مبنای حقوقی در مناسبات سیاسی دولت و مردم نیز قرار گیرد.» حتی به قانون و آیین نامه اداری تبدیل شود. نکته دیگر آنکه تفاوت رفتار و روابط اجتماعی حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها در اصلاح بینش و نگرش مردم است؛ یعنی حکومت دینی افزون بر اینکه وظایف مشخص شده همه حکومت ها را انجام می دهد، یک قدم بیشتر بر می دارد و «زمینه های اصلاح مردم را فراهم می سازد.» فراهم کردن زمینه های اصلاح، مقدمه ایجاد و حفظ کرامت انسانی است و اصلاح نیز موضوعی فراگیر و شامل همه انسان هاست.

پیام متن:

1. رفتار کریمانه حضرت علی علیه السلام ، شامل همه مردم مسلمان و غیر مسلمان می شود.

2. تفاوت اصلی حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها، در اصلاح فراگیر و همه جانبه مردم است.

رفتار کریمانه امام علی علیه السلام با مردم بر اساس روابط و شأن انسانی

توجه به کرامت انسانی و حفظ آن، در تمام رفتارهای حضرت علی علیه السلام موج می زند. چند نمونه را در این باره از ایشان نقل می کنیم:

1. امام علی علیه السلام وقتی از جنگ صفین به کوفه باز می گشت، به قبیله ای از بنی همدان برخورد کرد. حرب بن شر حبیل که از بزرگان قوم خود بود نزد حضرت علی علیه السلام آمد. سپس پیاده به دنبال امام راه افتاد، در حالی که امام سواره بود. امام علی علیه السلام فرمود: «بازگرد که پیاده رفتن چون تویی با چون من، موجب فریفته شدن والی و خوار شدن انسان مؤمن است».

2. وقتی امام علی علیه السلام به شهر انبار وارد شد، مردم شهر از مرکب های خود پیاده شدند و پیشاپیش امام دویدند. امام با عصبانیت فرمود: این چه کاری است که انجام می دهید؟ گفتند: یکی از عادت های ماست که به وسیله آن، حاکمان خود را گرامی می داریم. امام فرمود:

وَ اللّه ِ ما یَنْتَفِعُ بِهذا اُمراءُکُمْ وَ إنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلی اَنْفُسِکُمْ فی دنیاکُمْ وَ تَشُقُّونَ بِه فی آخِرَتِکُمْ وَ ما اَخْسَر المَشقَّةَ وَراءَهَا العِقابُ وَ اَرْبَح الدَّعَةَ مَعَها الاَمانُ مِنَ النّار.

به خدا قسم، امیران شما از این کار چه سودی می برند؟ (سودی نمی برند) شما خودتان را در دنیایتان و آخرتتان به زحمت می اندازید. و چه زیان بار است، زحمتی که به دنبالش عذاب باشد و چه سودمند است، آسایشی که به همراه دوری از آتش باشد.

3. یکی دیگر از نمونه های رفتاری امام در این باره، رفتار علی علیه السلام با مردی از اهل کتاب است. امام علی علیه السلام در زمان خلافت خویش، با مردی از اهل کتاب هم سفر شد. آن مرد که امام علی علیه السلام را نمی شناخت، از ایشان پرسید: مقصدت کجاست؟ امام فرمود: کوفه. وقتی بر سر دو راهی رسیدند، امام از راه کوفه نرفت، بلکه آن مرد را همراهی کرد. آن مرد با شگفتی پرسید: مگر به کوفه نمی روی؟ امام فرمود: چرا، می خواهم قدری تو را همراهی کنم تا حق دوستی را به جا آورده باشم.

پیام متن:

1. وظیفه حاکم، زمینه سازی برای ظهور کرامت انسان است.

2. وظیفه حاکم، جلوگیری از خدشه دار شدن کرامت انسان است.

حفظ آزادی و آزادگی انسانی

امام علی علیه السلام ، فرمانداران و استانداران خود را موظف می کرد که رفتارشان هماهنگ با شأن انسانی مردم باشد. یکی از عواملی که به کرامت آدم آسیب می رساند، محدود ساختن آزادی وی است؛ زیرا «آزادی در تعبیر حقوقی آن، نوعی استقلال و خودسامانی در زمینه های گوناگون زندگی است که از لحاظ رشد شخصیت انسان ضرورت داشته و در چارچوب مقررات و ممنوعیت های الهی و عقلایی است».

امام علی علیه السلام به صورت های گوناگون بر حفظ آزادی مردم تأکید داشت. آن بزرگوار، آزادی را ابزار حفظ کرامت انسان می دانست و می فرمود: «اِنّ النّاسَ کُلُّهُم اَحْرار؛ همه مردم آزاد هستند». یا اینکه می فرمود: «لا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّه ُ حُرّا؛ بنده دیگری مباش که خداوند، تو را آزاد آفریده است».

در نمونه ای از رفتار امام علی علیه السلام که موجب حفظ آزادی می شود، چنین آمده است: ایشان در دوره حکومت خود به افراد مخالف اجازه می داد که در مجالس عمومی در کمال آزادی سخنان خود را بیان کنند. یکی از افراد قبیله بنی اسد در حالی که امام سخنرانی می کرد، میان صحبت ایشان از امام پرسید: «چگونه مردم شما را از این مقام کنار زدند، در حالی که شایسته تر بودید؟ امام پاسخ داد: «ای برادر بنی اسدی، تو نااستوار و ناسنجیده سخن می گویی! ولی حق خویشاوندی و پرسش گری داری.»

حضرت در این برخورد، آزادی فرد پرسش گر را محدود نکرد و اجازه داد تا حرف خودش را حتی در جایگاه نامناسب نیز بزند و امام با این رفتارش، در عین حفظ آزادی انسانی، امر تربیتی و حقوقی را از هم جدا کرد.

پیام متن:

1. آزادی، عامل رشد شخصیت انسان است.

2. رفتار حاکم باید به گونه ای باشد که موجب سلب آزادی از مردم نشود.

تشکیل جلسه عمومی با مردم

امام علی علیه السلام جلسه های بسیاری با مردم تشکیل می داد که سیاق برخی از خطبه های نهج البلاغه، این موضوع را تأیید می کند، حضرت، برگزاری جلسه عمومی با مردم را عامل به وجود آمدن و حفظ کرامت انسانی می دانست و معتقد بود با تشکیل این نوع جلسه ها مردم به راحتی می توانند سخن و پیشنهاد خود را مطرح کنند. ایشان به مالک اشتر سفارش می کرد:

بخشی از وقت خود را مخصوص کسانی قرار ده که به تو نیاز دارند. خودت را برای آنان فارغ دار و در مجلس عمومی بنشین و در آن جلسه فروتن باش در برابر خدایی که تو را آفریده است. سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسبانان را از آنان باز دار تا سخن گوی مردم با تو، بی لکنت (فصیح) سخن بگوید.

حضرت علی علیه السلام برای کسانی که قدرت سخن گفتن در جمع را نداشتند، «صندوق جمع آوری شکایت ها» یا «بین القصص» را تشکیل داد تا مردم نظرها و شکایت های خود را بنویسند و در آن قرار دهند.

تأسیس چنین محل یا صندوقی، به این موضوع اشاره دارد که چه بسا اگر شاکی شناخته شود و نیازش را به جز حاکم، بقیه مردم بدانند ،به شخص شاکی آسیب واد شود یا اینکه کارگزاران جزء او را بازخواست کنند که در هر دو صورت، کرامت انسانی خدشه دار می شود:

مَنْ کانَتْ لَهُ اِلیَّ مِنْکُم حاجَةٌ فَلْیَرْفَعْها فی کِتابٍ لِاَصُونَ وُجُوهَکُمْ عَنِ المَسأَلَةِ.

هر کسی از شما به من نیاز دارد، آن را در نامه ای بنویسد و در آن صندوق بیندازد تا آبروی شما را از خواری خواهش حفظ کنم.

این رفتار امام علی علیه السلام و روش برخورد او با مسلمانان و غیرمسلمانان، به این نکته بسیار مهم تربیتی اشاره دارد که با حفظ کرامت انسان، زمینه تربیت سالم وی فراهم می شود و اصلاح فرد و جامعه آغاز و انجام می پذیرد. همچنین زمینه کرامت اکتسابی «تقوا» و خودکنترلی فراهم می آید. حال اگر کرامت انسانی حفظ نشود، تحقیر و اهانت و سقوط انسانی آغاز می شود و امیدی برای اصلاح انسان، باقی نمی ماند. بنابراین، امام علی علیه السلام با معرفی کرامت به عنوان اساس حفظ شأن آدمی، می فرماید: «مَنْ لَمْ تُقَوِّمْهُ الکَرامَةُ، قَوَّمَتْهُ الاِهانَة؛ هر کسی را که کرامت پایدار نسازد، تحقیر و اهانت، او را پایدار خواهد ساخت».

پیام متن:

1. برگزاری جلسه عمومی حاکمان با مردم سازنده شخصیت آنان است.

2. تأسیس صندوق جمع آوری شکایات عامل حفظ کرامت انسان است.

3. برخورداری از کرامت انسان مقدمه اصلاح و تربیت فرد است.

ناز و نیاز / منیره زارعان734

شکوه آفرینش / سکینه ربیعی939

برگی از سیره نبوی / سکینه ربیعی1825

تکریم در سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله / زهره احمدی1907

نگاهی به آموزه های اخلاقی در نهج البلاغه / اقبال حسینی نی1814

آثار شادی و نشاط در زندگی انسان از دیدگاه آیات و روایات / سوده سادات تقوی1926

زمزم دل (گلواژه های کوتاه تربیتی) / سیدحسین اسحاقی917

سیره اخلاقی شهیدان (شب زنده داری) / رضا آبیار1233

برخی رمز و رازهای ازدواج شایسته / سیدمحمود طاهری3738

نگاهی به بایسته های پوشش در حریم خانواده و جامعه / شکیباسادات جوهری1535

اخلاق قضاوت از دیدگاه اسلام / فرحناز فردوسیان1532

صائب تبریزی و دگرگرایی / محبوبه قربانی508

سخنان کوتاه تربیتی (بنی آدم اعضای یکدیگرند) / سکینه ربیعی627

ساده زیستی و قناعت در سیره علما / معصومه عبدالحسینی1029

کرامت انسانی در حکومت امام علی علیه السلام / ابراهیم کاملی2204

مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 64 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)
ساده زیستی و قناعت در سیره علم

پدید آورنده : معصومه عبدالحسینی ، صفحه 100

آیت الله العظمی بروجردی

«آیت الله بروجردی در تمام عمر خود با توجه به اینکه از خانواده متمکنی بود، زندگی ساده ای داشت. یکی از عالمان در حضور فرزندان ایشان می گفت: روزی خدمت ایشان رسیدم، دیدم مشغول صرف نهار هست و نان و آب دوغ خیار میل می کند. عرض کردم: شما در این سن و با این همه کار، چرا غذای بهتر میل نمی کنید؟ فرمود: هشتاد سال است من این طور سر کرده ام. حالا شما می خواهید مرا عوض کنید؟

فرزندان آیت الله با تأیید این مطلب فرمودند: ایشان اصولاً چنین بود و هرگز توجهی به دنیا نداشتند و ما نمی توانستیم در وضع ایشان تغییری بدهیم».

پیام متن:

بی اعتنایی آیت الله بروجردی به زندگی اشرافی و ساده زیستی ایشان با وجود بهره مندی از تمکن مالی، به گونه ای که همواره غذای ساده می خورد.

آیت الله شیخ عبدالکریم حائری

«یک روز یکی از بزرگان، عبای ظریف و پرقیمتی را به رسم یادبود و هدیه برای یکی از فرزندان ایشان فرستاد. حاج شیخ به فرزند خود گفت: پسرم! این عبا برای تو زیاد است؛ برای اینکه بعضی از طلاب، اصلاً عبا ندارند. به همین دلیل، آن را فروخت و با پول آن چند دست عبای متوسط خرید. یکی را به فرزند خود و بقیه را به طلاب مستحق داد. گفتنی است هنگامی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم درگذشت، قیمت همه اثاثیه اش به 1500 تومان نمی رسید، بلکه مبالغی نیز بدهکار بود».

پیام متن:

توجه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به حال دیگران و سفارش ایشان به ساده زیستی و سهیم داشتن دیگران در دارایی های خویش.

آیت الله آخوند خراسانی

«آیت الله آخوند خراسانی، از رهبران بزرگ انقلاب مشروطه بود. در روزگاری که او با سه فرزند و سه عروسش در خانه ای بسیار کوچک و هر کدام در یک اتاق زندگی می کردند، یک روز فرزند ارشدش مهدی نزد پدر آمد و از تنگی جا شکایت کرد. آخوند خراسانی به سخنانش گوش فرا داد و گفت: اگر قرار باشد منزل های این شهر را میان مستحقان قسمت کنند، به ما بیش از این نمی رسد».

پیام متن:

آیت الله آخوند خراسانی، خود را با نیازمندان هم سان می دانست و بدین سبب خود نیز در خانه ای محقر می زیست.

محمدحسن، صاحب جواهر

یکی از علمای بزرگ و وارسته تبریز، درباره محمدحسن صاحب جواهر چنین نقل می کند: «من از برخوردی که در دوران طلبگی صاحب جواهر با وی داشتم، او را می شناسم. روزی می خواستم مبلغی را میان طلاب تقسیم کنم. وقتی بررسی و حساب کردم، دیدم به هر طلبه یک تومان می رسد. شروع به تقسیم کردم. وقتی به محمدحسن رسیدم، به او گفتم: این یک تومان سهم شماست. گفت: نه نمی گیرم. گفتم: چرا؟ گفت: چون من امروز بیش از دو ریال احتیاج ندارم و برای روزهای آینده چیزی نمی گیرم. از کجا که من زنده باشم و آن را مصرف کنم. پس دو ریال را برداشت و بقیه را داد».

پیام متن:

قناعت صاحب جواهر و بسنده کردن به پول خود به اندازه مصرف روزانه اش.

آیت الله مدرس

«مرحوم مدرس روزی برای خریدن ماست که بیشتر غذای او را تشکیل می داد، از خانه خارج می شود و چون ظرف نداشته است، ماست را در پوست هندوانه [می ریزند و] به وی می دهند».

پیام متن:

اوج ساده زیستی آیت الله مدرس و وابسته نبودن او به مادیات، حتی از نظر لوازم اولیه زندگی.

آیت الله اشرفی اصفهانی

شهید محراب، آیت الله اشرفی اصفهانی می فرماید: «بنده تا وقتی درس خارج می رفتم، یک کتاب ملکی نداشتم. حتی مکاسب که می خواستم بخوانم، از یک کتاب وقفی استفاده می کردم و در هفته یک مرتبه چای می خوردم».

پیام متن:

تهی دست بودن از ثروت های مادی و در نتیجه، با قناعت زندگی کردن آیت الله اشرفی اصفهانی حتی در خرید کتاب.

آیت الله محمدحسن مامقانی

«روزی یکی از ثروتمندان به او مالی هدیه داد و گفت: برای سکونت خویش با این پول ها خانه ای بخرید. وی آن را میان طلاب و نیازمندان تقسیم کرد و درهمی را برای خود برنداشت. وقتی که این خبر به صاحب مال رسید، آمد و گفت: من این پول ها را دادم تا خانه ای برای خود تهیه کنید. مرحوم مامقانی فرمود: من هم برای خودم بهترین خانه ها را در بهشت خریدم».

پیام متن:

آیت الله مامقانی، نیازمندان را بر خود مقدم می داشت و خود به ساده زیستی روی می آورد.

شیخ انصاری

«شیخ انصاری هنگامی که می خواست دختر خود را به عقد برادرزاده اش، شیخ محمدحسن انصاری درآورد، حاج محمدصالح کُبَّر، وکیل شیخ بغداد، به نجف آمد و از وی استدعا کرد که اجازه دهد تا تمامی هزینه این امر خیر را از مال خویش به عهده گیرد، ولی شیخ به او اجازه نداد و قبول نکرد».

پیام متن:

ساده زیستی شیخ انصاری و رعایت این ویژگی، حتی در عروسی دخترش.

آیت الله العظمی مرعشی نجفی

در بیان زندگی ساده و فقیرانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی چنین نقل کرده اند که: «بارها در نجف اشرف برای خرید کتاب، لباس های خود را گرو می گذاشت یا می فروخت. از جمله وقتی که قصد داشت کتاب ریاض العلماء را خریداری کند، مجبور شد لباس ها و ساعت خود را بفروشد و ماه ها نماز و روزه استیجاری می گرفت تا بتواند از اجرت آن، کتاب مورد نظرش را بخرد».

پیام متن:

تنگ دستی و ساده زیستی آیت الله مرعشی نجفی، به گونه ای که در خرید کتاب های مورد نیاز، با مشکل جدی روبه رو بود.

مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 53 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)
حقیقت مد و مدگرایی

پدید آورنده : مسعود شکوهی ، صفحه 91

مد و مدگرایی یکی از مسائل مهم و روز جامعه است. این موضوع از جنبه های گوناگون اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روانی بررسی و دیدگاه های متفاوتی درباره آن بیان شده است. افرادی، آن را نشانه رشد و تمدن بالا می دانند. در مقابل نیز افرادی به شدت با آن مخالفت می کنند و آن را نوعی خودباختگی و بی هویتی می دانند. در این میان، افرادی می کوشند با جداسازی مدهای خوب و بد و یافتن اشتراک میان این دو گروه، آنها را آشتی دهند، ولی خود به سردرگمی در تعریف «مد خوب» و «مد بد» دچار شده اند.

مدگرایی را به طور مطلق نمی توان رد کرد و از سویی، پذیرش کامل و بی چون و چرای آن نیز عاقلانه نیست، بلکه میانه روی در مدگرایی و مراقبت داشتن بر هماهنگی آن با فرهنگ و مذهب و ملیت خویش، مناسبت ترین راه برخورد با مد و مدگرایی است.

پیام متن:

1. برخی، مدگرایی را نشانه تمدن و گروهی، آن را دلیل بی هویتی فرد می دانند. حال آنکه با میانه روی در این امر و در نظر داشتن فرهنگ و مذهب سرزمین خود، می توان از مدگرایی سود جست و نگرانی خویش را از رواج مدگرایی برطرف ساخت.

مد و روان شناسی

میان روح و جسم آدمی، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و این دو، تأثیر متقابلی بر یکدیگر می گذارند و میان آنها کنش و واکنش های مختلفی شکل می گیرد. نمادها و دگرگونی های

مادی و معنوی پیرامون انسان، بر روح و روان او تأثیر مستقیم دارند و هر اثرپذیری روحی، پی آمدهای رفتاری ویژه ای دارد. برای مثال، گاهی انسان از شنیدن نوعی موسیقی و آهنگ به آرامش می رسد و از شنیدن نوعی دیگر از موسیقی، پرخاش گر می شود. همچنین رنگ ها به تنهایی یا در کنار دیگر رنگ ها تأثیر ذهنی ویژه ای بر فرد می گذارند. رنگ های گرم و رنگ های سرد، پیام های روانی متفاوتی را به افراد منتقل می کنند. انواع خط های موجود در طبیعت و چگونگی نمایان شدن آنها در برابر دیدگان بیننده، معانی قراردادی غیرمستقیمی را به روان آدمی القا می کنند.

طراحان مد نیز معمولاً با بهره گیری از این نکته ها می کوشند هدف های مورد نظر را در بیننده اجرا و این افراد نیز با تأثیرپذیری روانی، بنا بر خواسته های آنان رفتار کنند.

پیام متن:

طراحان مد به کمک «روان شناسی مد»، قصد تأثیرگذاری بر مخاطب و تحریک او به انجام دادن کاری معین را دارند. بنابراین کسی که به دنبال مدگرایی است نباید از این نکته غفلت کند.

چیستی مد

در بیشتر موارد، مفهوم واژه «مد» با «شعار»، ارتباطی نزدیک دارد. امروزه در جامعه ما واژه شعار به معنای سخن بی عمل به کار می رود، در حالی که معنی واقعی آن «فهماندن» و «اعلان خلاصه» است. برای مثال گاهی می شنویم: کنگره فلان با شعارِ فلان بر پا شد یا شعار انجمن فلان این است. پس شعار؛ یعنی اعلان خلاصه هدف ها و باورها.

شعار همیشه در قالب لفظ نیست، بلکه گاهی نوعی از طرح، رنگ و لباس ویژه می تواند حامل پیام یک شعار باشد. یک پلیس با لباس مخصوص خود، به بیننده می فهماند که: «من یک پلیس هستم.» نشانی که بر سربرگ نوشته ای قرار می گیرد، وابستگی آن را به یک شرکت، ادراه یا نوعی انجمن خبر می دهد. بنا براین، مد نیز نوعی شعار است و پیامی را آگاهانه به مخاطب منتقل می کند.

پیام متن:

1. مد و مدگرایی، نوعی شعار به شمار می آید.

2. شعار، به معنای فهماندن خلاصه هدف ها و باورها یا آشکار کردن وابستگی به چیزی است.

3. شعار می تواند یک جمله، طرح، رنگ ولباس ویژه ای باشد.

شعار و مخاطبان

افرادی که مخاطبان شعارها قرار می گیرند و با آن ارتباط سمعی یا بصری می یابند، معمولاً بدون تحقیق و بی اختیار، پیام نهفته در شعار را دریافت می کنند و با حرکت ذهنی معین براساس آنها، استدلال های عقلی خود را سامان می دهند. البته این کار، از سوی افراد نکته سنج، کم دقتی به شمار می آید.

در روایت های امامان معصوم علیهم السلام به نکته های ارزنده ای دراین باره اشاره شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید:

لا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لاتُجالِسُوهُمْ فَتَصیرُو عِنْدَ النّاسِ کَواحدٍ مِنْهُمْ.

با اهل بدعت هم صحبت نشوید و با ایشان هم نشینی نکنید؛ زیرا نزد مردم، یکی از آنها شمرده می شوید.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز فرموده است: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ؛ هر کس خودش را به گروه خاصی شبیه سازد، جزو آنها شمرده می شود».

این سخنان، بازگوکننده یکی از حقیقت های رفتاری انسان ها در جامعه است و با توجه به آنها درمی یابیم. اگر از کسی شعاری دیده یا شنیده شود، بیننده و شنونده، ناخودآگاه، پیام موجود در شعار را دریافت می کند. سپس با قضاوت کردن بر اساس آن، حکمی را برای خود، صادر و با آن ارتباط برقرار خواهد کرد. این ارتباط می تواند از نوع هم فکری، تقلید، عضویت، پیروی، علاقه مندی و وابستگی باشد و چه بسا خود شعاردهنده از این ارتباط و قضاوت، بی خبر باشد.

پیام متن:

مد، به طور پنهانی و سریع بر شخص مدگرا تأثیر می کند. بنا براین، انسان باید در استفاده از مد، هوشیار باشد.

مد و تبلیغات

هر مد، درواقع، تابلوی تبلیغاتی یک فرهنگ یا خرده فرهنگ است. پس استفاده کننده از یک مد، باید به مثبت یا منفی بودن فرهنگ آن مد توجه کند و زمام فکر و عمل خود را بدون بررسی دقیق، در اختیار آن مد و صاحبان فرهنگی آن قرار ندهد.

بسیاری از شرکت های تجاری و تولیدی برای اینکه تعدادی از مردم، محصولات نشان دار آنها را مصرف کنند، هزینه های هنگفتی می پردازند. برای نمونه، در ساخت فیلم ها و سریال ها و مسابقات ورزشی، به عنوان حامی مالی برخی اشخاص حقیقی و حقوقی سرمایه گذاری می کنند تا برای چند لحظه، نشان آن شرکت به نمایش درآید.

جریان های فکری، بیشتر از راه مد و تبلیغ باورهای خاستگاه خود، حضور و گسترش می یابند. در کشورهای غربی، حزب ها، جمعیت ها و گروه های فراوانی با باورهای گوناگون دینی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارند که اعتقادهای آنها در بیشتر موارد با هویت اسلامی و ایرانی ما سازگار نیست، به ویژه گروه هایی مثل: شیطان پرستان، هم جنس گرایان و فمینیست ها. این گروه ها برای خود شعارهایی در نوع لباس، نوع دوخت، ترکیب رنگی، طرح خاص، آرایش مو و چهره، دست بندها و گردن آویزها فراهم آورده اند. از این رو، استفاده از نشانه های مد آنان می تواند به معنی وابستگی به آن جمعیت ها، پذیرش آنها، علاقه به آنها، هم فکری و هم سویی با آنها و تبلیغ شان باشد. کار منطقی آن است که پیش از پیروی کردن از این مدها، به شناخت کافی درباره آن گروه، هدف ها و باورهای آنها دست یابیم. در غیر این صورت، حرکتی انفعالی و بی پایه و تقلیدی کورکورانه شکل خواهد گرفت.

پیام متن:

1. جریان های فکری، از راه مد، حضور و گسترش می یابند.

2. استفاده از هرگونه مد، تبلیغ جمعیتی است که این مد از آنجا برخاسته است.

3. پیروی بدون تحقیق از یک مد، نوعی تقلید کورکورانه است.

4. اجرای مد، قرار گرفتن در سیاهی لشکر پیروان اندیشه مد است.

مد و اتهام

انسان ها در زندگی خود گاه با مسائل تخصصی روبه رو می شوند که در این حالت، بنا بر نظر کارشناس آن فن رفتار می کنند. برای مثال، هنگام بیماری، با نظر و دستور پزشک و صلاح دید او عمل می کنند یا در مسائل فقهی، از مرجع خاصی تقلید می کنند. در مقابل، برای مواردی چون نوع لباس، آرایش و مد، عملکرد شخص باید برخاسته از باورها، نیازها و شرایط فرهنگی و بومی او باشد، نه بر اساس تقلید کورکورانه از دیگران. بی توجه بودن به این نکته ها در انتخاب مد، نشان دهنده سستی فرد در حفظ اعتقاد و منش اخلاقی اوست و درواقع، چنین شخصی، خود را در معرض نوعی اتهام قرار داده است. در کلام پیشوایان معصوم علیهم السلام نیز در این باره سخنانی آمده است، چنان که در حدیثی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام می خوانیم:

مَنْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلتُّهْمَةِ فَلایَلُومَنَّ مَنْ أَساءَ بِهِ الظَنُّ.

هر کس خودش را در معرض اتهام قرار دهد، کسی را که به او گمان بد برد، سرزنش نکند.

آن امام همام در جای دیگر فرموده است: «وَ ایّاکَ وَ مَواطِنَ التُّهْمَةِ؛ از جایگاه های تهمت دوری کن».

پس با توجه به این حقیقت عرفی، نسنجیده استفاده کردن از مدهای نامناسب، به معنی ایجاد بهانه اتهام است. برای مثال، اگر فردی، ناآگاهانه از مدی که نماد «شیطان پرستی» است، استفاده کند، در صورتی که بیننده او بدون پرس وجو، او را یک «شیطان پرست» بپندارد، در اینجا آن که سزاوار سرزنش است، فرد مدگراست، نه بیننده؛ زیرا آن شخص با استفاده از چنین مدی، خود را در معرض تهمت دیگران قرار داده است.

همچنین به کارگیری این نمادها، به معنی بالا بردن تعداد طرفداران و علاقه مندان آن جمعیت خواهد بود. به عبارت دیگر، سیاهی لشکر آن نگرش به شمار می رود و مانور تبلیغاتی گسترده ای را برای آنها فراهم می آورد. یکی از شاخص های رسانه های غربی در تجزیه و تحلیل باورهای ما، استفاده از همین نمادهاست. شاید تعجب کنید اگر در رسانه ای بشنوید: «گرایش جوانان ایرانی به گروه فلان افزایش یافته است و این مطلب را می توان در شیوه پوشش و آرایش آنها می توان دید».

پیام متن:

1. معمولاً انسان ها براساس آنچه می بینند، قضاوت می کنند.

2. با استفاده و اجرای مد، مواد خام قضاوت بینندگان فراهم می شود.

3. انسان حق ندارد مقدمات متهم شدن خودش را فراهم کند.

4. اجرای مد، قرار گرفتن در سیاهی لشکر پیروان اندیشه مد است.

تعداد صفحات : 9

درباره ما
Profile Pic
ARTICLES
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 84
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 67
  • بازدید ماه : 151
  • بازدید سال : 899
  • بازدید کلی : 11,169