loading...
ARTICLES
مترجم سيدخليل مرتضوي /سولاكانبوكان بازدید : 63 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)
ساده زیستی و قناعت در سیره علم

پدید آورنده : معصومه عبدالحسینی ، صفحه 100

آیت الله العظمی بروجردی

«آیت الله بروجردی در تمام عمر خود با توجه به اینکه از خانواده متمکنی بود، زندگی ساده ای داشت. یکی از عالمان در حضور فرزندان ایشان می گفت: روزی خدمت ایشان رسیدم، دیدم مشغول صرف نهار هست و نان و آب دوغ خیار میل می کند. عرض کردم: شما در این سن و با این همه کار، چرا غذای بهتر میل نمی کنید؟ فرمود: هشتاد سال است من این طور سر کرده ام. حالا شما می خواهید مرا عوض کنید؟

فرزندان آیت الله با تأیید این مطلب فرمودند: ایشان اصولاً چنین بود و هرگز توجهی به دنیا نداشتند و ما نمی توانستیم در وضع ایشان تغییری بدهیم».

پیام متن:

بی اعتنایی آیت الله بروجردی به زندگی اشرافی و ساده زیستی ایشان با وجود بهره مندی از تمکن مالی، به گونه ای که همواره غذای ساده می خورد.

آیت الله شیخ عبدالکریم حائری

«یک روز یکی از بزرگان، عبای ظریف و پرقیمتی را به رسم یادبود و هدیه برای یکی از فرزندان ایشان فرستاد. حاج شیخ به فرزند خود گفت: پسرم! این عبا برای تو زیاد است؛ برای اینکه بعضی از طلاب، اصلاً عبا ندارند. به همین دلیل، آن را فروخت و با پول آن چند دست عبای متوسط خرید. یکی را به فرزند خود و بقیه را به طلاب مستحق داد. گفتنی است هنگامی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم درگذشت، قیمت همه اثاثیه اش به 1500 تومان نمی رسید، بلکه مبالغی نیز بدهکار بود».

پیام متن:

توجه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به حال دیگران و سفارش ایشان به ساده زیستی و سهیم داشتن دیگران در دارایی های خویش.

آیت الله آخوند خراسانی

«آیت الله آخوند خراسانی، از رهبران بزرگ انقلاب مشروطه بود. در روزگاری که او با سه فرزند و سه عروسش در خانه ای بسیار کوچک و هر کدام در یک اتاق زندگی می کردند، یک روز فرزند ارشدش مهدی نزد پدر آمد و از تنگی جا شکایت کرد. آخوند خراسانی به سخنانش گوش فرا داد و گفت: اگر قرار باشد منزل های این شهر را میان مستحقان قسمت کنند، به ما بیش از این نمی رسد».

پیام متن:

آیت الله آخوند خراسانی، خود را با نیازمندان هم سان می دانست و بدین سبب خود نیز در خانه ای محقر می زیست.

محمدحسن، صاحب جواهر

یکی از علمای بزرگ و وارسته تبریز، درباره محمدحسن صاحب جواهر چنین نقل می کند: «من از برخوردی که در دوران طلبگی صاحب جواهر با وی داشتم، او را می شناسم. روزی می خواستم مبلغی را میان طلاب تقسیم کنم. وقتی بررسی و حساب کردم، دیدم به هر طلبه یک تومان می رسد. شروع به تقسیم کردم. وقتی به محمدحسن رسیدم، به او گفتم: این یک تومان سهم شماست. گفت: نه نمی گیرم. گفتم: چرا؟ گفت: چون من امروز بیش از دو ریال احتیاج ندارم و برای روزهای آینده چیزی نمی گیرم. از کجا که من زنده باشم و آن را مصرف کنم. پس دو ریال را برداشت و بقیه را داد».

پیام متن:

قناعت صاحب جواهر و بسنده کردن به پول خود به اندازه مصرف روزانه اش.

آیت الله مدرس

«مرحوم مدرس روزی برای خریدن ماست که بیشتر غذای او را تشکیل می داد، از خانه خارج می شود و چون ظرف نداشته است، ماست را در پوست هندوانه [می ریزند و] به وی می دهند».

پیام متن:

اوج ساده زیستی آیت الله مدرس و وابسته نبودن او به مادیات، حتی از نظر لوازم اولیه زندگی.

آیت الله اشرفی اصفهانی

شهید محراب، آیت الله اشرفی اصفهانی می فرماید: «بنده تا وقتی درس خارج می رفتم، یک کتاب ملکی نداشتم. حتی مکاسب که می خواستم بخوانم، از یک کتاب وقفی استفاده می کردم و در هفته یک مرتبه چای می خوردم».

پیام متن:

تهی دست بودن از ثروت های مادی و در نتیجه، با قناعت زندگی کردن آیت الله اشرفی اصفهانی حتی در خرید کتاب.

آیت الله محمدحسن مامقانی

«روزی یکی از ثروتمندان به او مالی هدیه داد و گفت: برای سکونت خویش با این پول ها خانه ای بخرید. وی آن را میان طلاب و نیازمندان تقسیم کرد و درهمی را برای خود برنداشت. وقتی که این خبر به صاحب مال رسید، آمد و گفت: من این پول ها را دادم تا خانه ای برای خود تهیه کنید. مرحوم مامقانی فرمود: من هم برای خودم بهترین خانه ها را در بهشت خریدم».

پیام متن:

آیت الله مامقانی، نیازمندان را بر خود مقدم می داشت و خود به ساده زیستی روی می آورد.

شیخ انصاری

«شیخ انصاری هنگامی که می خواست دختر خود را به عقد برادرزاده اش، شیخ محمدحسن انصاری درآورد، حاج محمدصالح کُبَّر، وکیل شیخ بغداد، به نجف آمد و از وی استدعا کرد که اجازه دهد تا تمامی هزینه این امر خیر را از مال خویش به عهده گیرد، ولی شیخ به او اجازه نداد و قبول نکرد».

پیام متن:

ساده زیستی شیخ انصاری و رعایت این ویژگی، حتی در عروسی دخترش.

آیت الله العظمی مرعشی نجفی

در بیان زندگی ساده و فقیرانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی چنین نقل کرده اند که: «بارها در نجف اشرف برای خرید کتاب، لباس های خود را گرو می گذاشت یا می فروخت. از جمله وقتی که قصد داشت کتاب ریاض العلماء را خریداری کند، مجبور شد لباس ها و ساعت خود را بفروشد و ماه ها نماز و روزه استیجاری می گرفت تا بتواند از اجرت آن، کتاب مورد نظرش را بخرد».

پیام متن:

تنگ دستی و ساده زیستی آیت الله مرعشی نجفی، به گونه ای که در خرید کتاب های مورد نیاز، با مشکل جدی روبه رو بود.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
ARTICLES
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 84
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 54
  • بازدید ماه : 138
  • بازدید سال : 886
  • بازدید کلی : 11,156